آیا جبهه حق و سنگر واقعی را شناختهایم؟
نشناختن جبهه و سنگر حق مثل داستان آن رزمندهاياست که تمامي کارهايش را به رضاي خدا انجام ميدهد، نماز شبش هيچ وقت قضا نمي شود، مطيع محض فرامين فرمانده خود میباشد و هيچوقت از دستورات ايشان تخطی نمیکند، احتياط اموال بيت المال به گونهاي رعایت میکند که سعي دارد، تيرهاي او نيز خطا نرود و با هر تیر، دشمنی را هدف میگیرد و در تمامي کارهايش نيت خدايي دارد، در حين جنگ، به علت عدم بصیرتش در جبهه کفر قرار می گیرد، تير ميخورد و کشته ميشود ولی وارد بهشت نميشود.
چگونه است تک تک کارهای ما کارهای خوبی باشد ولی در جبهه باطل باشیم!؟
خوارج مگر همه کارهایشان بهتر از این رزمنده نبود؟ ولی جهنمیاند! چون با امیرالمؤمنین میجنگیدند، "بصیرت" خیلی مهم است که آیا ما در جبهه درست هستیم یا نیستیم؟ در جبهه حق، خدایی عمل میکنیم یا یک سری کارها را به اسم خدا برای خود انجام میدهیم. مشهور است که میگویند: «آدم کارش را برای رضای خدا انجام دهد؟» یا اینکه «کار خدا را انجام دهد!؟» کدام یک درست و چه فرقی بین این دو است؟
کار برای خدا انجام دادن؛ یعنی دستور خداوند این است که تو این کار را انجام بدهی، ولی کار خدا انجام دادن یعنی اینکه؛ کارهای خود را انجام میدهد، نیت خدایی هم دارد، مثل درس خواندن.
از منظر شهید آوینی فرق در این است که: امام حسین (ع) ممکن است در حال جنگ و شهادت باشد و شما مشغول کار علمی باشید! مشغول نماز خواندن درون مسجد باشید!
پس با تمام این توصیفات باید به خود بنگریم آیا در جبهه حق هستیم یا نیستیم؟
حقترین جبهه عالم، جبهه انقلاب اسلامی ایران است و پیشروترین نیرو، نیروی "بسیج" است، بسیج یک بنای نظری عجیب است که در طول تاریخ در هیچ جای این کره خاکی سابقه نداشته است.
بسیجی باید به حق از فرمانده و امام حق پیروی و تبعیت میکند، برای امام خود کار و جانفشانی کند، در یک جمله "بصیرت" داشته باشد.
آیا ما هم در این جبهه، کارها و وظایف خود را درست انجام می دهیم!؟ یا اینکه کار خدا را انجام میدهیم!؟
به راستی تمدن اسلامی چیست و چگونه تمدنی است؟ چه تفاوتی با حکومت دارد؟
تمدن یعنی جاری شدن تفکر و فرهنگ در عرصه ظاهری و باطنی یک ملت.
الآن تمدن غرب یک تمدن است؟ تفکر انسان پرستی (اومانیستی)، سکولاریسم، کمونیست، لیبرالیسم، سرمایهداری، اینها همه در غرب ظهور پیدا کرده است. در ظاهر و باطن زندگی آنان جاری شده است.
متٱسفانه ظاهر ما نیز غرق در تمدن غرب شده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد تمدن اسلامی و اینکه ما بدانیم جبهه کجاست و ما باید کجا را بنگریم، سخنی زیبا دارند که میفرمایند: "عزیزان من، من این را میخواهم به شما بگویم، مسٱله ما این نیست که زندگی خود را نجات دهیم و گلیم خود را از آب بکشیم، مسٱله این است که ملت ایران، همچنان که در شٱن اوست در حال پدید آوردن یک تمدن است، پایه اصلی تمدن، نه بر صنعت و فناوری و علم بلکه بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمال فکری انسانی است."
بنابراین تمدن اسلامی یعنی تمامی جهات زندگی اعم از فرهنگ، تفکر، اندیشه، زیربناها، سخت افزارها و وسایل زندگی باید اسلامی باشد.
در قرن چهارم، پنجم و ششم هجری، تمدن اسلامی شکل گرفت و انقلاب اسلامی دوباره این جریان را برگرداند. با نگاهی به جوانان قبل از انقلاب باید امیدوار شد که با وجود تمام دسیسهها و با وجود تمامی زمینههای فساد، جوانان به آن سطح از قدرت روحی و فرهنگی رسیدهاند که کمتر اسیر امیالات نفسانی و شیطانی دشمنان درون و بیرون خود میشوند، پس میشود به صورت دیگر هم زندگی کرد! میشود که جوانان ما به جای دلبستگی به مادیات دنیوی و امیالات نفسانی عاشق امام زمان خود شوند، میشود که خیلی چیزها عوض شود. ما باید بدانیم آینده کجاست، جبهه کجاست و بدانیم سنگری که ما باید به آن برسیم کجاست.
ما باید به تمدن بینالملل اسلامی برسیم و به کمتر از آن نباید قانع شد. روزی خواهد رسید که جهان غرب، بناها و لباسهایشان را از ما بگیرند، چنان که در گذشته نیز چنین بوده است. محکمترین دلیل برای اثبات مسئله این است که در گذشته اتفاق افتاده باشد و در گذشته این اتفاق افتاده است.
در اینجا نقش ما چیست؟ نقش ما در مرحله اول این است که بفهمیم به کجا میخواهیم برسیم و ثانیا یک بحث بسیار کلیدی و آن هم این است که این تمدن بدون تولید علم دینی و بومی محقق نخواهد شد و مهمترین و اصلیترین راه رسیدن به این مهم، تولید نظریات است، تولید علوم است. باید یک مدل توسعه اسلامی ساخت که مبتنی بر سروری مستضعفین و استکبارستیزی و ارزشهای انقلاب و اسلام باشد و تا زمانی که این سیستم به طور کامل عملیاتی نشود اهداف انقلاب نیز محقق نمیشود.
لزوم توجه به علم حاضر، راهگشا نیست، لازم هست ولی کافی نیست. باید بدانیم که غربیها چه گفتهاند تا اولا بتوانیم خوب نقد کنیم و ثانیا اگر نقطه مثبتی دارد نیز استفاده کنیم، باید بخوانیم و یاد بگیریم و اینها همه نیازمند شناخت منابعی است چون: مبانی اندیشه اسلامی، هویت انقلاب اسلامی، تمدن و شناخت غرب، شناخت صهیونیسم، شناخت اندیشههای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، مبانی نهضت تولید علم، جهاد اقتصادی و تاریخ معاصر ایران.
تا زمانی که ما اینها را ندانیم تولید علم برای ما ملموس نمیشود، باید بدانیم تولید علم چیست و تکلیف خاص دانشجو و روحانی چه چیزی است؟
چگونه است تک تک کارهای ما کارهای خوبی باشد ولی در جبهه باطل باشیم!؟
خوارج مگر همه کارهایشان بهتر از این رزمنده نبود؟ ولی جهنمیاند! چون با امیرالمؤمنین میجنگیدند، "بصیرت" خیلی مهم است که آیا ما در جبهه درست هستیم یا نیستیم؟ در جبهه حق، خدایی عمل میکنیم یا یک سری کارها را به اسم خدا برای خود انجام میدهیم. مشهور است که میگویند: «آدم کارش را برای رضای خدا انجام دهد؟» یا اینکه «کار خدا را انجام دهد!؟» کدام یک درست و چه فرقی بین این دو است؟
کار برای خدا انجام دادن؛ یعنی دستور خداوند این است که تو این کار را انجام بدهی، ولی کار خدا انجام دادن یعنی اینکه؛ کارهای خود را انجام میدهد، نیت خدایی هم دارد، مثل درس خواندن.
از منظر شهید آوینی فرق در این است که: امام حسین (ع) ممکن است در حال جنگ و شهادت باشد و شما مشغول کار علمی باشید! مشغول نماز خواندن درون مسجد باشید!
پس با تمام این توصیفات باید به خود بنگریم آیا در جبهه حق هستیم یا نیستیم؟
حقترین جبهه عالم، جبهه انقلاب اسلامی ایران است و پیشروترین نیرو، نیروی "بسیج" است، بسیج یک بنای نظری عجیب است که در طول تاریخ در هیچ جای این کره خاکی سابقه نداشته است.
بسیجی باید به حق از فرمانده و امام حق پیروی و تبعیت میکند، برای امام خود کار و جانفشانی کند، در یک جمله "بصیرت" داشته باشد.
آیا ما هم در این جبهه، کارها و وظایف خود را درست انجام می دهیم!؟ یا اینکه کار خدا را انجام میدهیم!؟
به راستی تمدن اسلامی چیست و چگونه تمدنی است؟ چه تفاوتی با حکومت دارد؟
تمدن یعنی جاری شدن تفکر و فرهنگ در عرصه ظاهری و باطنی یک ملت.
الآن تمدن غرب یک تمدن است؟ تفکر انسان پرستی (اومانیستی)، سکولاریسم، کمونیست، لیبرالیسم، سرمایهداری، اینها همه در غرب ظهور پیدا کرده است. در ظاهر و باطن زندگی آنان جاری شده است.
متٱسفانه ظاهر ما نیز غرق در تمدن غرب شده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد تمدن اسلامی و اینکه ما بدانیم جبهه کجاست و ما باید کجا را بنگریم، سخنی زیبا دارند که میفرمایند: "عزیزان من، من این را میخواهم به شما بگویم، مسٱله ما این نیست که زندگی خود را نجات دهیم و گلیم خود را از آب بکشیم، مسٱله این است که ملت ایران، همچنان که در شٱن اوست در حال پدید آوردن یک تمدن است، پایه اصلی تمدن، نه بر صنعت و فناوری و علم بلکه بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمال فکری انسانی است."
بنابراین تمدن اسلامی یعنی تمامی جهات زندگی اعم از فرهنگ، تفکر، اندیشه، زیربناها، سخت افزارها و وسایل زندگی باید اسلامی باشد.
در قرن چهارم، پنجم و ششم هجری، تمدن اسلامی شکل گرفت و انقلاب اسلامی دوباره این جریان را برگرداند. با نگاهی به جوانان قبل از انقلاب باید امیدوار شد که با وجود تمام دسیسهها و با وجود تمامی زمینههای فساد، جوانان به آن سطح از قدرت روحی و فرهنگی رسیدهاند که کمتر اسیر امیالات نفسانی و شیطانی دشمنان درون و بیرون خود میشوند، پس میشود به صورت دیگر هم زندگی کرد! میشود که جوانان ما به جای دلبستگی به مادیات دنیوی و امیالات نفسانی عاشق امام زمان خود شوند، میشود که خیلی چیزها عوض شود. ما باید بدانیم آینده کجاست، جبهه کجاست و بدانیم سنگری که ما باید به آن برسیم کجاست.
ما باید به تمدن بینالملل اسلامی برسیم و به کمتر از آن نباید قانع شد. روزی خواهد رسید که جهان غرب، بناها و لباسهایشان را از ما بگیرند، چنان که در گذشته نیز چنین بوده است. محکمترین دلیل برای اثبات مسئله این است که در گذشته اتفاق افتاده باشد و در گذشته این اتفاق افتاده است.
در اینجا نقش ما چیست؟ نقش ما در مرحله اول این است که بفهمیم به کجا میخواهیم برسیم و ثانیا یک بحث بسیار کلیدی و آن هم این است که این تمدن بدون تولید علم دینی و بومی محقق نخواهد شد و مهمترین و اصلیترین راه رسیدن به این مهم، تولید نظریات است، تولید علوم است. باید یک مدل توسعه اسلامی ساخت که مبتنی بر سروری مستضعفین و استکبارستیزی و ارزشهای انقلاب و اسلام باشد و تا زمانی که این سیستم به طور کامل عملیاتی نشود اهداف انقلاب نیز محقق نمیشود.
لزوم توجه به علم حاضر، راهگشا نیست، لازم هست ولی کافی نیست. باید بدانیم که غربیها چه گفتهاند تا اولا بتوانیم خوب نقد کنیم و ثانیا اگر نقطه مثبتی دارد نیز استفاده کنیم، باید بخوانیم و یاد بگیریم و اینها همه نیازمند شناخت منابعی است چون: مبانی اندیشه اسلامی، هویت انقلاب اسلامی، تمدن و شناخت غرب، شناخت صهیونیسم، شناخت اندیشههای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، مبانی نهضت تولید علم، جهاد اقتصادی و تاریخ معاصر ایران.
تا زمانی که ما اینها را ندانیم تولید علم برای ما ملموس نمیشود، باید بدانیم تولید علم چیست و تکلیف خاص دانشجو و روحانی چه چیزی است؟
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۱ ساعت توسط فهیمه عباسی
|
شهید چمران